سلام به تمام جدیدها ( خاطرات خدمت سربازی )

لطفا اگه میخواهی شروع کنی به خوندن مطالب از اولش شروع کن

سلام به تمام جدیدها ( خاطرات خدمت سربازی )

لطفا اگه میخواهی شروع کنی به خوندن مطالب از اولش شروع کن

بالاخره سروسامون گرفتیم ؛

گردان ما تقریبا در انتهای پادگان مستقر شده بود و تا درب دژبانی حدود 2 ، 3 کیلومتر فاصله داشت ، گروهان تشکیل شده بود از یه ساختمون یه طبقه با دوتا آسایشگاه (دسته 1و2) تو هر کدوم از آسایشگاه ها 60 تا تخت (30 تا تخت دوطبقه ) و کنار هر کدوم یه کمد آهنی بود جمعا میشدیم 120 نفر ، راستی یه چیز جالب یادمه از بچگی و تو مدرسه و خلاصه هر جایی که قرار بود یه صف تشکیل بدیم اول افراد کوتاه قد می ایستادن و پشت سرشون هم اونهایی که قد بلندتر بودن ؛ اما اینجا دقیقا برعکس بود .قد نفر اول گروهان ما حدود 10/2 متر بود حالا دیگه خودتون قضاوت کنید که جای من با قد 75/1 کجا میشد ، شدم نفر 102 و تو دسته دوم قرار گرفتم البته نامردی قضاوت کردن چون بچه ها با قدهای کوتاهتر هم بودن که شماره های پایین تری داشتن مثلا کد 88 از من کوتاه تر بود البته این چیزها اصلا مهم نیست تازه هر چقدر عقب تر باشی کمتر تو چشمی و به نفع خودته ؛ نفرات اول تو صف نظام جمع و رژه و خلاصه همه جا باید منظم و مرتب بودن اما تا دلتون بخواد ما بی نظم و نامرتب بودیم ، فقط تو صفوف صبحونه و ناهار و شام بود که جا هامون رو عوض میکردیم البته یه وعده در میون ، اگه قرار بود تا آخر دوره آموزشی نفر 120 همیشه آخر باشه مطمئنا20،10 نفر آخر زنده نمیموندند و تلف میشدند . داخل گروهان اتاقهای دیگه ای هم بود ، یه اتاق واسه کادری ها و یه اتاق واسه فرمانده گروهان و یه اتاق هم بود که ما کیسه انفرادی و وسائل اضافی مون رو داخل اونجا میگذاشتیم و در ضمن وسائل نظافت (مثل جارو و خاک انداز ، تی ، شیشه پاک کن . . .) هم داخل اونجا قرار داشت که ما باید با اونا هر صبح محیط آسایشگاه و سرویس های بهداشتی رو تمیز میکردیم خوب یادمه که روز بعد از رسیدن ما نظافت توالت ها رو انداختن گردن ما (نامردا) من که فقط شیلنگ رو گرفتم تازه پام رو از داخل وضوخونه اونورتر نذاشتم البته بعدش به خاطر اینکه خیلی کثیف نظافت کرده بودیم مجبور شدیم یه بار هم عصری اونجا رو نظافت کنیم ؛ یادتونه که بهتون گفتم ما تقریبا دیرتر از بقیه رسیدیم ! وقتی ما رسیدیم تقریبا تمام ارشد ها و تمام کسانی که قرار بود یه مسئولیتی داشته باشن از بین سربازها انتخاب شده بودند (ارشد گروهان ، مسئول سلف ، مسئول صبحانه و . . . ) و خدا رو شکر به ما هیچ مسئولیتی ندادن (یادتون باشه که یا هیچ مسئولیتی قبول نکنید یا کمترین حد مسئولیت رو قبول کنید اونم فقط به خاطرذ اینکه از شر پست دادن راحت بشید ! ارشد ها پست نمیدن.) ادامه دارد > به زودی . .

نظرات 1 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://ehsan12.blogsky.com

شستن سرویس بهداشتی یکی از مزخرف ترین کارهای ممکنه که امیدوارم نصیب من نشه هیچ وقت : دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد