بعد از هفته اول که همه بچه ها یه جورایی هنوز احساس دلتنگی و غربت میکردن دیگه تقریبا همه چی عادی شد هر روزهم با یه برنامه ثابت که بهش میگفتن برنامه سین که به این صورت بود : شنبه تا چهار شنبه صبح ساعت 5 برای نماز ازخواب بیدار میشدیم و دیگه حق خوابیدن نداشتیم مشکل ترین جاش هم همین بود ؛ بعد از نماز وآنکارد کردن تخت ها (مرتب کردن با یه نظم خاص ) نوبت ورزش صبحگاهی بود من که همیشه می پیچیدم و خیلی کم پیش می اومد که ورزش کنم تقریبا خیلی ها ورزش نمیکردن بعد از ورزش نوبت نظافت آسایشگاه و سرویس بهداشتی بود و بعد از اونم میرسیدیم به قسمت مورد علاقه من یعنی صبحونه ؛ بعد از اون تا ظهر سر کلاس های مختلف بودیم (تئوری و عملی) ساعت 12 الی 3 موقع ناهار و نماز بود و یه کوچولو استراحت دوباره ساعت 3 کلاسها شروع میشد تا 5 بعد از ظهر و بعد مراسم شامگاه (دیدنی بود) و دیگه بیکار بودیم تا ساعت 10 شب که خاموشی رو میزدن و دیگه وقت خواب بود برنامه هر روز ما تقریبا همین بود البته به غیر از پنج شنبه که تا ظهر بیشتر کلاس نداشتیم و از پنج شنبه ظهر تا شنبه صبح در اختیار خودمون بودیم .
باز خوبه که یه روز استراحت میدن تو هفته
خودش غنیمتیه
حالا چرا بهش میگن برنامه سین ؟!
خودم هم راجع بهش خیلی فکر کردم
شاید چون نمیشه بهش گفت برنامه شین یا قین یا مین . . . .
برای اطلاع شما دوست عزیز
سین مخفف"ساعت یگان نظامی" هستش.
مرسی به خاطر توضیخاتتون
دوستای گل سین مخفف ساعت یگان نظامیه که طبق گفته های این عزیز مجاز نیستیم کار دیگه ای انجام بدیم.من هفته دیگه یکم اعزامی محمد رسول الله بیرجندم امیدوارم بقیه هم زودتر برن خدمتشونو تموم کنن
ممنوم به خاطر توضیحات مفیدتون